۷ باور نادرست در مورد بیماری افسردگی
میزان شیوع افسردگی در ایران طی ۲۶ سال گذشته دو برابر شده است،از نظر بار بیماریها، افسردگی رتبه چهارم را دارد و براساس پیش بینیها در سال ۲۰۳۰ بیماری افسردگی در رتبه دوم بیماریها قرار خواهد گرفت. بنابراين، بايد تلاش بسياي در كاهش باورهاي ناردست در رابطه با اين بيماري انجام دهيم.
براي مثال، تحقيقات نشان مي دهد ۵۰ درصد افراد بر اين باورند كه افسردگي به خاطر بالا بودن انتظارات ايجاد مي شود و ۶۰ درصد نيز باور دارند كه با در دست گرفتن و كنترل احساسات ميتوان افسردگي را درمان كرد. باورهای نادرست فراگير و ناديده گرفتن افرادي كه در اطرافمان دچار افسردگی هستند، بهبودی آنها را مشكل ساخته است. در زير برخي از باورهاي نادرست در اين باره و راههاي برخورد با آنها آورده شده است:
۱- بیماری افسردگی به خاطر بي ارادگي ايجاد مي شود.
در تحقيقي مشحص شد كه ۴۰ درصد افراد بر اين باورند كه افسردگي در نتيجه بی ارادگی ايجاد مي شود. برخی از افراد افسرده فكر مي كنند كه آنها خودشان افسردگی را در خودشان ايجاد كرده اند و بايد با تلاش مداوم برای افزايش اراده مانع از پيشرفت آن شده و سلامت ذهني شان را بهبود بخشند- تلاش براي مهار افكار و آموزش احساسات در افرادي كه علائم شديد افسردگی را دارند، گاها اين تلاش مفرط كار را حتی بدتر مي كند.
تحقيقي نشان مي دهد در افراد مبتلا به افسردگي در الگوهای طبيعی پردازش عواطف نقصي وجود دارد كه توانايی كنترل احساسات منفي خود را از دست مي دهند. در واقع هر چه بيشتر در اين رابطه تلاش مي كنند، مركز ترس در مغزشان (آميگدال) بيشتر فعال شده كه خود باعث افزايش بار پيام هاي منفي مي گردد.
براي مواجهه با اين باور نادرست، بايد به شخصيتهای قوی در طول تاريخ اشاره كنيم كه با افسردگی دست و پنجه نرم مي كردند. مثل آبراهام لينكلن و وينستون چرچيل. اصالت و شهرت آنها در نتيجه جلوگيری از بروز علائم دردناك بدست آمده است نه وانمود كردن به اينكه اين علائم وجود ندارند. من مطمئنم كسي نمي تواند بگويد كه اين دو نفر اراده نداشته اند.
۲- هميشه عاملي مسبب ايجاد افسردگی است.
رخدادها و شرايط خاصي قطعا مي توانند محرك افسردگي باشند ولي اين بيماري خود يك ماهيت جداگانه دارد. افسردگي يك ناراحتي، نااميدي و يا غم معمولي نيست. اگرچه اين احساسات ممكن است در تركيب با علائم افسردگي در روزها و هفته هاي پس از يك رخداد منفي وجود داشته باشند. پيش بيني رخدادها و يا وقايع استرس زا در زندگي مي تواند در برخي از افراد ايجاد افسردگي و در برخي ديگر ايجاد دلسردي نمايد. كه اولي يك بيماري است ولي دومي پاسخي طبيعي به يك بدشانسي. كساني كه در اثر وقايع دچار افسردگي مي شوند هم زمينه ژنتيكی دارند و هم رخدادهای ناراحت كننده بيشتری را تجربه كرده اند.
با اين وجود، اگرچه يك رخداد مي تواند محرك يك دوره افسردگي باشد اما افسردگي مشكلي است كه به خودي خود علائمي نظير بي حالي، بي اشتهايي، عدم تمركز، بي خوابي، افكار خودكشي را به همراه دارد و بنابراين اين علائم هستند كه بايد درمان شوند.
مقاله مرتبط: چرا این قدر خسته هستم امّا نمیتوانم بخوابم
۳- بیماری افسردگی يك بيماری واقعی نيست.
افسردگي مثل بيماريهاي ديگر نظير ديابت نيست. يعني نمي توانيم مثلا با گرفتن يك آزمايش خون ساده نتايج را تعيين كرده و صرفا با مصرف انسولين درمانش كنيم. با اين وجود، يك بيماري واقعي است كه نبايد با ناراحتي ساده و يا استرس موقعيتي اشتباه گرفته شود. افسردگي بيماري است كه فرد نمي تواند به راحتي از شر آن خلاص شود و يا يك حالت ذهني كه تفكرات فرد آن را جذب كرده باشد نمي تواند باشد.
بیماری افسردگی، بيماری كاملا پيچيدهای است متشكل از مولفه هاي فيزيولوژيكي، رواني و اجتماعي كه در آن شبكه پيچيده اي از سيستم هاي بيولوژيكي، عصبي، هاضمه، تنفسی و غدد مترشحه درگير هستند. علت آن، آن طور كه سابقاً دانشمندان باور داشتند، صرفاً عدم تعادل نوروترنسميترها (ناقل هاي عصبي) نيست. ناقل های عصبی پیام رسان های عصبی کلاسیک هستند که به سرعت توسط نورون پیش سیناپسی آزاد می شوند و در شکاف سیناپسی پخش می شوند، و روی نورون پس سیناپسی تاثیر تحریکی یا مهاری دارند. موجی از تحقيقات جديد نشان میدهد كه مواردی از قبيل: اتصالات معيوب مغزی در لب هاي پيشانی، كوچك شدن سلولها در منطقه هيپوكامپوس مغز، عدم توازن هورمونی و گوناگونی های ژنتيكی نيز موثر هستند.
۴- فقط زنان دچار بیماری افسردگی مي شوند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، افسردگي در زنان تقريبا دو برابر مردان است. فاكتورهاي زيادي از قبيل نوسانات هورموني، مخصوصاً پس از زايمان، و استرسهای اجتماعی از جمله مسئوليتهای خانوادگی به افسردگی در زنان كمك مي كنند. با اين وجود مردان زيادي نيز هر ساله افسردگي را تجربه مي كنند.
اگرچه علائمي كه سابقاً براي تشخيص افسردگي استفاده مي شد در زنان و مردان مشابه بود، اما مردان به گونه متفاوتي از زنان خود را با افسردگي تطبيق مي دهند كه اين سبب شده تشخيص افسردگي در مردان سخت تر از زنان باشد. براي مثال مردان افسرده بيشتر عصبي و پرخاشگر مي شوند تا غمگين و منزوي. تمايل آنها براي رفتارهاي بي باكانه، روي آوردن به مواد مخدر و الكل بيشتر مي شود. علائم فيزيكي نظير درد پشت، درد سينه، سردرد و مشكلات گوارشي در مردان بيشتر از زنان گزارش شده است.
۵- افسردگی يك گناه است.
در آموزه هاي دينی اغلب مي شنويد كه افسردگی يك گناه است و با توبه كردن مي توان آن را درمان كرد و نه با مراجعه به پزشك. بسياري از بيمارانی كه افسردگي دارند بيان مي دارند كه افكار خودكشی كه به ذهن آنها مي رسد از طرف شيطان است. قطعا افسردگي يك جزء روحي و معنوي دارد، ايمان مي تواند ابزار بسيار موثري براي كمك به تطابق فرد با افكار باشد. اما افسردگي باليني كاملا با سياهي و تباهي روح و يا كشمكش وجدان متفاوت است. فكر خودكشي علامتي از يك بيماری است نه بي ايمانی.
فكر مرگ در واقع در قسمت تاريك روح اتفاق مي افتد. مثلا مردن مي تواند مرا از دردهايی كه مي بينم رها سازد و يا من بايد بميرم و به زندگي ام در اين دنيا خاتمه دهم تا بتواند در دنيای ديگر با خدا باشم. اما افراط در فكر خودكشي و يا قصد از بين بردن خود تنها علامت افسردگی نيست. به عنوان يك قانون، تاريكی روح با خود چيزهايی مثل اختلالات خواب و خوراك، نوسانات وزن و علائم فيزيكی ديگر (مثل سردرد، اختلالات گوارشی و دردهای مزمن) به همراه ندارد.
۶- اگر رژيم غذايی خوبی داشته باشيد افسرده نمي شويد.
داشتن رژيم غذايي خوب مزاياي بسياري دارد. با اين وجود، براي حفاظت كامل شما از افسردگي كافي نيست. در تحقيقي رابطه بين رژيم غذايي و خطر ايجاد افسردگي بررسي و تاييد شده است. كساني كه رژيم غني از سبزيجات، ميوه ها و غلات كامل دارند كمتر به افسردگی دچار مي شوند. با اين وجود، اينكه بگوييم تغذيه خوب تنها چيز مورد نياز براي پيشگيری از افسردگی است يك باور ناردست و خطرناك است.
۷- داروهای ضد افسردگی شخصيت شما را تغيير مي دهند.
در تحقيقات مشخص شده است صرفا ۱۰ تا ۲۰ درصد كساني كه دارو مصرف مي كنند دچار يكنواختی عاطفی می شوند. اگر چنين اتفاقی هم بيافتد يا دوز داروها كم می شود و يا داروی ديگری تجويز مي شود. اغلب بيمارانی كه داروهای ضدافسردگی را تحت نظارت دقيق پزشك مصرف مي كنند. نه تنها دچار يكنواختی عاطفي نشده و كاملا فراز و نشيب های زندگي طبيعي را تجربه مي نمايند. همچنين آنها خواهند ديد كه در مقايسه با زماني كه افسردگي شديد داشتند مي توانند با مصرف اين داروها دوباره از زندگي با همه غم ها و شاديهايش لذت ببرند.
بیشتر بخوانید: تغییر شخصیت